محیط زندگی انسان شامل عوامل فیزیکی، اجتماعی و روانی می باشد که هرکدام به نوبه ی خود سلامت فرد را تحت تاثیر قرار می دهند. یکی از عواملی که ایجاد کننده ی استرس و تنش در فرد است،محیط کار وی می باشد که به تنهایی میتواند تمامی حیطه های زندگی او را تحت شعاع قرار دهد.
بیشترین زمان هر فرد در شبانه روز در محیط کارش سپری می گردد، از این روست که سلامت محیط کرد بر روی سلامت فرد نقش بسزایی دارد.
هر وقت در محیط شغلی، فعاليت ها در حد توانائي کارکنان باشد و کار در جوی مناسب و طبیعی انجام پذیرد، خستگي بوجود آمده کاملا طبيعي است که عموما با استراحت رفع مي گردد.
در واقع خستگي عادي فيزيولوژيک و جسمانی قابل جبران است اما گاهی ممکن است که فرد به دلیل کارهای یکنواخت و کسل کننده، محیط کاری نامناسب و جو متشنج بوجود بیاید و با گذشت زمان حالت هایی مانند خستگی افراطی، مشکلات روحی و روانی، اختلال خواب و … در فرد ایجاد شود که در صورت عدم درمان، چنین حالت هایی در فرد وخیم تر شده و به سلامت جسمی و روحی اش ضربه ی مهلکی می زند.
امروزه دربسياري از سازمانها،فشارهاي عصبي و رواني زیادی محیط شغلی را فرا گرفته است که یکی از پیامد های خطرناک این عوامل پديده ي به نام فرسودگي شغلي است.
تست فرسودگی شغلی گلدارد
پرسشنامه فرسودگی شغلی در سال 1989 توسط دیوید گلدارد ساخته شده است. هدف این پرسشنامه تعیین میزان فرسودگی شغلی مشاوران و روان درمانگران است.آزمون دارای 40 سوال می باشد که در یک مقیاس درجه بندی هفتگانه از “کاملا مخالف” تا “کاملاموافق”به آنها پاسخ داده می شود.
فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی را میتوان به عنوان یک واکنش تعریف کرد که فرد در برابر فشارهای طولانی مدت در محیط کار و خستگی ناشی از آن از خود نشان می دهد. فرسودگی شغلی می تواند در عملکرد فرد و کارکردش تاثیر منفی بگذارد. در اینصورت خدماتی که ارائه می کند فاقد کیفیت مطلوب می باشد.
فرسودگی شغلی باعث ایجاد نداشتن رغبت برای رفتن به محل کار و غیبت در محل کار،عدم مسئولیت پذیری، عدم انجام درست کارها و از بین بردن روحیه و انگیزه می شود.
فرسودگی شغلی از دو منبع بیرونی و درونی سرچشمه می گیرد. بعنوان مثال مواردی که به منبع بیرونی ارتباط دارد می تواند شامل چنین مواردی باشد: فعالیت های اداری ، فشار کاری سنگین، کار طاقت فرسا، محیط سرد و بی روح، تعدد مراجعین مشکل دار و… .
منبع درونی هم به خود شخص بر می گردد که چگونه محیطی برای خود ایجاد کرده باشد و ذهنیت و نگرشش نسبت به محیط کارش چگونه باشد، که در اکثر موارد انتظارات غیر واقعی فرد و همچنین دلزدگی از کار و احساس عدم موفقیت و نبود اعتماد بنفس کافی نقش زیادی در فرسودگی اش دارد.
بطور کلی کارکنانی که خدمات بهداشتی ، انسانی و درمانی ارائه می دهند بیشتر از دیگر کارکنان در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند.
تاریخچه ی فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی اولین بار در سال 1947 توسط سوبل معرفی شد. وی به معرفی سربازانی پرداخت که دچار خستگی مفرط شده بودند.
سوبل ، فریدنبرگر کسی بود که اولین مقاله در این زمینه را به چاپ رساند. او برخی از نشانه های فیزیکی و رفتاری را در اشخاصی مشاهده کرد که برای مدت یک سال در یک کلینیک کار کرده بودند. این کارمندان دچار افسردگی و خستگی روحی، عصبانیت و خشم شده بودند، انعطاف پذیری خود را از دست داده و در برابر هر تغییر و پدیده جدیدی مقاومت می کردند.
فریدنبرگر اولین شخصی بود که به صورت تئوریک فرسودگی شغلی را تعریف کرد. او اظهار داشت فرسودگی شغلی حالتی از خستگی و ناکامی است که به علت عدم وصول فرد به نتیجه دلخواه در روش زندگی یا ارتباطی به وجود می آید. فریدنبرگر معتقد بود، افرادی که متعهدتر هستند و همه چیز را برای حرفه شان وقف می کنند، نسبت به فرسودگی آسیب پذیرترند.